کد مطلب:252478 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

کار و تلاش امام در جهت خدمت به جامعه
«كتاب من لا یحضره الفقیه» روایتی در صفحه 23 نقل می كند كه علی بن حمزه با سلسله مداركی محكم آن را بیان می دارد:

كه روزی ابوالحسن امام هادی را مشاهده كردم كه در زمین خود با بیلچه مشغول تلاش و كوشش است، امام تلاشگر و كوشا، دو پایش در عرق نشسته بود و قصدش آن بود تا با عرق جبین قرص نان جوینی را به كف آرد.

گزارشگر خبر گوید: پیش رفتم عرضه داشتم فدایت گردم مردان كارورز و كارگر كجایند كه شما بدین زحمت افتاده اید؟ حضرت فرمود: آیا در كار كردن كسی از من و پدرم بهتر وجود دارد؟ عرض كردم: چه كسی از شما والاتر و بهتر است، امام فرمود: رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین (ع) و تمام آباء و اجدادم كار می كردند و با دست رنج خود اعاشه می نمودند و این یكی از پدیده های بزرگ عملی پیام آوران و فرستادگان و نمایندگان نیكوكار الهی است كه در طول تاریخ، تحقق یافته است، به راستی كه منصفان و بیغرضان به هنگام مروی در تاریخ زندگی پیشوایان اسلام، به وضوح در خواهند



[ صفحه 148]



یافت كه ایشان علاقه ی خاصی به زمین و زراعت و كار داشته اند و خود را به شدت به سختی و تلاش می انداختند و طبق قانون «فضل الله المجاهدین علی القاعدین درجات» پیام آور آن بوده اند كه كار از ضروری ترین و فضیلت بخش ترین نشان آدمیت و سمبل تمایز نشستگان و ایستادگان است.

سید عبدالوهاب البدری از رجال حدیث در كتاب خود به نام موكب الهادی یادآور می شود كه:

امام جعفر صادق (ع) پیشوای ششم شیعه به تلاش و كوشش و كار كردن خوی داشت و جامه ی ضخیم و كلفتی را می پوشید تا بدین وسیله نفسش تنبل و بیكار بار نیاید فضل ابن ابی قره نقل می كند كه:

روزی بر امام صادق (ع) راهبر راستین اسلام وارد شدم، دیدم حضرت سخت مشغول تعمیر دیوار منزل خود می باشد، پیش رفتم: سلام كردم و عرضه داشتم یابن رسول الله این كار را رها كن و به عهده من بگذار تا آن را انجام دهم، و یا اینكه عده ای از غلامان و بنایان را به حضور آورم تا تعمیر آن را به عهده گیرند، حضرت فرمود:

خیر مرا آسوده و به حال خود گذار تا خود مجری آن باشم میل دارم كه خداوند عزوجل مرا ببیند كه با دست خود كار می كنم و با رنج و زحمت خود كاری را انجام می دهم، اینها و هزاران هزار نمونه آن نشانگر، روشنگری و جهان بینی عمیق پیشوایان عظمای اسلام است كه در سایه ی آن آرمان های مقدس قرآن، جامه عمل و تجسم پوشیده و در واقع نشانی از تفسیر عملی احكام و فرامین



[ صفحه 149]



الهی است.

در اینجاست كه هر خردمند جویای حقیقتی چون به قرآن باز گردد و احادیث شریف نبوی صحیح را مورد امعان و دقت نظر قرار دهد در می یابد كه گزارشهای كوتاه و بلند حكایت از آن دارند كه پیام آوران و فرستادگان، جملگی در زمره كاركنان و كارگزاران زحمتكش و تلاشگر بوده اند و معاش خود را در مسیر معاد و عبادت خالق را در راه اعانت و عیادت خلق استوار ساخته بودند.

نكته ای كه جالب نظر و جاذب اذهان است اینكه، پیام آوران و هدایتگران الهی هر كدام وظیفه مند اجرای شغلی و انجام امری بوده اند و بدین وسیله خواسته اند به همه ی عصرها و به تمام نسل ها و همه ی مدعیان تبلیغ و حامیان مذهب، شورمندان و شعور داران بشر بفهمانند كه پیشرو و متحرك و مترقی ترین انسانها، كسانی هستند كه از زاویه كار و تلاش و از بعد كوشش و جهاد به قلل سعادت و بهروزی می رسند و انسان كه افتخار دریافت نشان اشرف مخلوقات را حائز گردید و مظهر بزرگ و جانشین خدا بر فرش خاك شد بدان سبب بود كه خدایش همان سعادت را بر قله رفیع سعی و تكاپو نهاده بود و جوشش جویش آب حیات را در ظلمات زحمت و استقامت جاری كرده بود.

به خاطر بزرگداشت مقام انسان، گردونه ی زمان بر معبر تاریخ بشریت پوئیدن یافت، فرا روی فرزندان آدم زندگی و تلاش در راه تأمین آن قامت بر افراشت، تلاش معاش آغاز، و نظام آفرینش برمبنای هدایت و تربیت و كار استوار گردید و اراده جهان آفرین



[ صفحه 150]



بر این تعلق داشت كه مظاهر افتخار و راهبری بشری از آدم تا خاتم، تلاشنده كار و كوشای حیات باشند و در پهن دشت قرون و اعصار فراز و نشیب هایی از كوره راه اولیه خویش پشت سر گذارند.

در لحظه بدو تاریخ حضرت آدم را كوشای در امر كشاورزی و زراعت می یابیم و ادریس را جامه ساز و خیاط جامعه بشری در راه دوختن لباسی مادی و ظاهری تا جامه معنوی بر قامتش راست آید و نوح را نجار كه با صنعت خویش فراسوی انسانها دریچه ای به سوی نور و روشنایی بگشاید و داود را آهنگری پرتوان كه صلابت و استقامت جامعه بشری را شكل دهد و او را به استحكام قوانین ایزد توانا رهنمود شود و ابراهیم را بناء و سازنده بنای عظیم و كاخ سعادت توحید و سازنده روح وحدت در همه ابعاد مادی و معنوی و لوط را كشتكار و برزگری كه بذر محصولات را در دل طبیعت می كارد تا نشانگر پراكندن بذر آزادی انسان، در دل تاریك تاریخ باشد و محصول خود را در رهایی از اسارت نفس و صعود به ملاء اعلی می جوید و صالح را سنگتراش تا مظهر صیقل روح سنگ و منجمد قومش باشد. یحیی را كفاشی كه پای انسان را در راه رسیدن به استوای حقیقت و استقامت در راه آن پوشیده و توان بخشد و بالاخره محمد (ص) پیام آور واپسین را شبان و چوپانی برای پرورش اغنام و گوسفندان حیوان تا توان یابد توده ی انسان را از بربریت و توحش و بیدادگری و تجاوز و از زور و زر به سر منزل مقصود و كمال بشری رهنمون گردد و نماینده امین و درستكار خدیجه بزرگ و الگوی



[ صفحه 151]



راستین زنان جهان، قرار داد تا سرمشقی آشكار و تابناك بر توده ی بشری باشد.